
🔴باغ سنگی سیرجان که تنه درختانش خشکیده و به جای میوه از شاخه درختانش سنگهای کوچک و بزرگ آویزان است حکایت غریبی است از مردی که در مقابل سختیهای روزگار یکی از زیباترین موزه های هنر انتزاعی را در میانه بیابان برپا کرد.
این روستا نه به دلیل زیبایی هایش شهرت دارد و نه به محصولات کشاورزیش این روستا به دلیل وجود یک باغ عجیب شهیر شده است.
🔴باغی شش گوش با صدها درخت بارور اما این باغ با سیار باغها بسیار متفاوت است و نه نیاز به آب دارد و نه آفتاب اما سالهاست درختانش سربلند ایستاده اند و ایستادگیشان را مدیون پیر مردی کر و لال هستند که تک تک آنها را با دستانش و در سکوت و بهت روستائیان و گردشگران کاشت.
🔴حکایت یک باغ عجیب که درختانش میوه سنگی می دهند
درختان این باغ تشکیل شده اند از تنه های درختان خشکیده و سنگهایی که از شاخ و برگ درختان آویزان است.
داستان این باغ از آنجا آغاز شد که درویش خان اسفندیاری که از زمین داران سیرجان محسوب می شد در سال 1340 پس از اجرای طرح اصلاحات ارضی میزان قابل توجهی از زمینهای خود را از دست داد و در نهایت به دلیل عدم آبیاری زمینهای بارورش که سالها برای آبادی آنها تلاش کرده بود جلوی چشمانش خشک شد.
🔴درویش خان که این ظلم را بار سنگینی بر دوش خود و خانواده اش می دید پریشان شد و در صحرای مجاور یکی از باغهایش که پس از اجرای طرح اصلاحات ارضی کاملا خشک شده بود چادر زد.
🔴شایعات متفاوت از انگیزه باغبان باغ سنگی
پس از آن اقدام به ایجاد این باغ کرد اما اینکه دلیل اصلی ایجاد این باغ چه بوده است حکایتهای مختلفی دارد اما به دلیل کر و لال بودن درویش خان هیچ گاه راز احداث این باغ مشخص نشده است.
👌نکته عجیب اینکه در برخی موارد تنه های درختان خشک شده و سنگهای عظیمی که به آنها اویزان شده است آنقدر بزرگ است که مشخص نیست این مرد چگونه از پس احداث باغ سنگی برآمده است.
✍️از خواب نما شدن تا اعتراض به خشک شدن باغها
اما خانواده درویش خان چیز دیگری را می گویند، به گفته خانواده درویش خان به دلیل اینکه خان گنگ بوده و نمی توانسته اعتراض خود را به از دست دادن زمینهایش بیان کند این باغ را به سبب نشان دادن اعتراض به ظلمی که بر وی رفته بنا کرده است.
✍️درویش خان که زندگی خود را از دست رفته می دیده است ابتدا تنه درختان باغ خشک شده اش را از خاک بیرون می آورد و بعد به محل احداث باغ منتقل می کند و در نهایت به گفته روستائیان گودالی به عمق یک متر حفر می کرده و تنه درخت را در آن استوار می کرده است.
برای تهیه سیم برای اتصال سنگها به تنه درختان لاستیکهای فرسوده خودروها را جمع می کرده آتش می زده و بعد سیم درون آن را خارج می کرده است.
راز سوراخ بودن سنگها
🗯اما در این میان چند نکته عجیب وجود دارد نخست اینکه تمام سنگهایی که به درختان متصل شده اند به طرز ماهرانه ای سوراخ شده اند در حالیکه هیچ دستگاهی برای سوراخ کردن سنگها وجود نداشته و به نظر می رسد سنگهایی که سوراخ شده اند به وسیله درویش خان از اطراف و به خصوص از کوه نزدیک به باغ جمع آوری می شده است.
برخی از سنگها آنچنان بزرگ هستند که یک مرد تنومند به سادگی نمی تواند آنها را جمع آوری کند.
🗯دوم اینکه پس از مرگ درویش خان یکی از درختان فرو می ریزد و برای سرپا کردن دوباره آن چندین مرد از روستای اطراف به زحمت توانستند درخت را استوار و سنگها را مجددا آویزان کنند با این وجود باید گفت درویش خان تمام سالهای عمر خود را برای ساخت این باغ سنگی صرف کرده 🔴به مناسبت دهمین سالگرد درویش خان
1- بر روی سنگ قبر درویش خان که در کنار باغش واقع شده شعر زیبایی نوشته شده که شاعرش معلوم نیست. بیت آخر شعر بسیار تامل برانگیز است:
🔴باغ سنگش را دگر ظالم نمی گیرد از او
با چنان امید او این چنین ساخته
✔️درویش خان راز جاودانگی را پیدا کرده بوده است. یعنی ساختن چیزی که ظالم از او نمی گیرد. چرا؟ یا نمی تواند و یا انگیزه ای برای تملک آن چیز ندارد. بعضی از سنگها از روی بعضی از درختها افتاده اند ولی واضح است که این باغ بی در و دیوار علاقه دزدان و دلالان آثار فرهنگی تاریخی هنری را به خود جلب نکرده است. باغ سنگی درویش خان با همه زیبایی و عظمتش چیزی برای دزدیدن و بردن و فروختن ندارد. باغ سنگی جاودانه تر از تخت جمشید یا کوه نور است.
✍️2- درویش خان از باغ خشک شده اش به عنوان یک بستر (platform) برای نوآوری استفاده می کند و از آنجا امکان مجاورش (adjacent possible) را جستجو می کند. درویش خان موفق می شود بر روی این بستر ساختمان جدیدی بنا کند.
✍️3- درویش خان مصالح مورد نیاز برای ساختن باغ جدیدش را از محیط بومی خودش جستجو می کند. او در تهیه سنگ از کوههای اطراف هیچ محدودیتی نداشته است. درویش خان میوه های باغش را با سیم تلگراف یا هر چیزی که گیرش آمده به شاخه های درختان آویخته است. درویش خان نیاز به واردات چیزی از چین یا اروپا یا آمریکا برای خلق هنرش نداشته است.
✍️4- درویش خان میوه های باغش را از کوههایی آورده است که چندین کیلومتر با باغش فاصله دارند. او برای آوردن آن همه سنگ می بایستی صدها کیلومتر بین باغش و کوههای اطراف رفت و آمد کرده باشد. درویش خان “بعد عمری رنج و محنت باغ سنگی ساخته.” درویش خان برای محقق کردن ایده خوبش هر روز بر گشادی غلبه کرده است. یک آدم به تنهایی نمی تواند یک شبه یک باغ سنگی هزار متری (حدودا) درست کند.
✍️5- درویش خان برای آفرینش هنر جاودانه اش نیازی به شنیدن حرفها و نظرات و راهنماییهای دیگران نداشته است. بتهوون برای نوشتن سمفونیهایش نیازی به گوش نداشت، درویش خان هم یک هنرمند کر دیگر. اگر کر نبود شاید کسی پیدا می شد که می توانست متقاعدش کند که کارش بیهوده است. حتما آدمهایی دور و بر درویش خان بوده اند که بتوانند ناامیدش کنند. بیشتر آدمها دهنشان را نمی بندند و دائما زباله های ذهنیشان را به خورد گوش و مغز و روان شنونده می دهند. شنونده باید عاقل باشد؟ شنونده بهتر است اصلا نشنود. سکوت. درویش خان از این موهبت به طور طبیعی بهره مند بود.
✍️6- درویش خان اگرچه امکان مجاورش را بر روی یک بستر موجود محقق کرده است ولی در عین حال ایده اش بسیار رادیکال است. هرگز کسی قبل از او (یا حتی بعد از او) سنگ و سیم را با تنه خشک شده درختان ترکیب نکرده بوده است. شاید اگر بیست تا آدم مثل درویش خان در این مملکت زندگی می کردند ما هم به دوران پست مدرنیسم پا می گذاشتیم. درویش خان میانه رو نیست. درویش خان دنیایش را آنگونه که می خواهد خلق می کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
وبلاگ دارستان