نویسنده : .
تاریخ : ۱۳۹۱/۰۳/۰۷

مختصری از زندگینامه سردار شهید علی یار شول

راوی: محمد شول

 

کودکی بود که در سال 1337 در خانواده ای متدین و متعهد در روستای امیرآباد شول از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان قدم بعرصه وجود گذاشت. خانواده علییار از لحاظ وضع مالی در سطحی متوسط بشمار می رفت اما محیط گرم خانواده و ایمان حاکم بر آن می توانست فرای مسائل مالی و معیشتی ، کودکی را تربیت کند که بعدها همه به وجودش افتخار کنند.

علی یار از بدو تولد تا کلاس دوم ابتدائی در روستای امیرآباد شول بود و پس از آن همراه با خانواده به روستای همجوار یعنی دارستان نقل مکان نمود.

بخشی از منش و شخصیت شهید شول در روستای دارستان که مردمانی مهربان و دین دار بودند تکوین یافت.

سومین محل زندگی شهید شول روستای ملک آباد بود.

خانواده شهید شول در دینداری و رعایت مناسبات انسانی زبانزد مردم روستا بودند و هنوز نیز از آنها به نیکی یاد می شود.

شهناز، خواهر شهید علی یار شول نقل می کند: بچه که بودیم زمانی که مرحوم پدرم به نماز می ایستاد از ما هم می خواست که پشت سرش بایستیم و حرکات و مراتب نماز را همزمان با او انجام دهیم و اینگونه  جلوه نماز را در ذهن کودکی مان دوست داشتنی می نمود.

یقیناً در خانواده ای اینچنین روابط بین اعضاء نیز بایستی از شایستگی خاصی برخوردار باشد به طوری که نقل می کنند با هم مهربان بودیم و مسئله و اختلافی که موجبات رنجش در روحیه بچه ها را فراهم کند در بین ما  وجود نداشت.

یکی خاطرات شنیدنی که مادر شهید از زمان کودکی علییار به خاطر داشت این بود که :

-         زمانی که کلاس سوم ابتدایی بود یکروز به من گفت: مادر ، یکی از همکلاسی های من بچه یتیمی است که مادرش خیاط است . بهتر است هر وقت کار خیاطی داشتید به خانه او ببرید  و سعی کنید مزد بیشتری به او بدهید تا از این طریق بطور غیر مستقیم به آنها کمک کرده باشیم زیرا ممکن است حتی با نیازی که دارند از کمک مستقیم احساس حقارت کنند...

-         علییار از همان زمان کودکی یک انسان دلسوز و مهربان نسبت به اطرافیان بود بطوری که این اخلاق حسنه در طول زندگی او  نیز جریان یافت و این حسن خلق، در بین مردم خاطرات زیبایی به یادگار گذاشت.

شهید علییار شول ، در مقطع ابتدایی دانش آموزی پرتلاش و تیز هوش بود و در کنار تحصیل به امرار معاش خانواده دوشادوش پدر نیز کوشا بود.

از خصوصیت های دیگر شهید علی یار شول که از آغاز تولد تا ترک این عالم خاکی بهمراهش بود ، لبخند ملیح و چهره شاداب او بود.

شهید علییار شول مقطع ابتدایی را با موفقیت به اتمام رسانید. و خود را وارد فعالیتهای مذهبی فرهنگی ، اجتماعی روستا نمود.

وی به رغم هوش خدادادی ، بخاطر امکانات کم روستا ، عدم دسترسی به مدارس شهر و نیز موانع اقتصادی خانواده ، پس از کلاس ششم ابتدایی موفق به ادامه تحصیل نشد.

شهید شول ، در سال 1355 به خدمت نظام وظیفه فراخوانده و دوران سربازی را در شیراز گذراند که به برکت حلول خورشید انقلاب در سال 1357 از خدمت بخشوده شد.

 

 

 سرداران شهید احمد و علی یار شول - وبلاگ دارستان

دو یار دیرینه:

از راست به چپ: سردار شهید احمد شول و سردار شهید علی یار شول

 

 

بین سالهای 1356 و 1357 که دوران شکل گیری انقلاب کبیر اسلامی در ایران بود ، به همراه شهید احمد شول ( دائی خودش ) وارد جریانات سیاسی مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی شد و همزمان دوستان ، اقوام و آشنایان را نیز به شرکت در فعالیتهای سیاسی ترغیب می نمود.

 

سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی ، ازدواج نمود.

یکی از همرزمان شهید نقل کرده است که هنوز بیش از چهار روز از ازدواج شهید علی یار شول نگذشته بود که گفت :

-         احساس وظیفه می کنم که به جبهه بروم...

و در پی آن به مادرش سفارش کرد که :

- در کنار همسرم بمانید ، او و شما را به خدا می سپارم و  به جبهه می روم . اگر آمدم که هیچ و اگر برنگشتم دست این عروس خانم را بگیر و مانند مادر وهب ( = وهب نصرانی از شهدای کربلا ) استوار و محکم جلوی دشمن بایست. من وظیفه دارم و بایستی به آن عمل کنم...

شهید علی یار نیز در کنار شهید احمد شول به  سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سیرجان پیوست تا مردانه از کیان این مملکت در برابر هجوم دشمن وحشی ، دفاع کند.

هفت سال تمام خاک گلگون جبهه های جنوب شاهد رشادتهای این مرد عرصه جهاد بود.

خاطرات همرزمان وی از مهربانی و دینداری و دلاور مردی شهید علی یار شول  و نیز ذکاوت او  در فرماندهی گردان حکایت می کنند که برای بیان ، خود مجالی دیگر را طلب می کند.

تنها به ذکر یک خاطره از همرزمانش بسنده کنیم که گویا در آخرین سفری که شهید علییار شول با تعدادی از نیروها از سیرجان عازم جبهه بود و پس از اینکه همه ی نیروهای او سوار بر اتوبوس شدند ، از راننده اتوبوس خواست تا چند لحظه صبر کند ! سپس با سواری شخصی اش یک دور کامل اطراف منزلش زد و  سوار اتوبوس شد. کسانی که شاهد این ماجرای سئوال برانگیز بودند تعجب آور به شهید علییار نگاه میکردند که خود لب گشود و جواب نگاهها را اینگونه داد:

-         این طواف وداع بود !!!...

و بعد از این طواف 9 سال تمام طول کشید تا بار دیگر شهر سیرجان  شهید علییار شول را به آغوش غمبار خود بکشد اما اینبار بر دوش تشییع کنندگان تا قطعه شهدای بهشت زهرای سیرجان..... و آرامش در کنار ابدان مطهر شهدایی مانند شهید احمد شول ، شهید ابراهیم شول و شهید عطاءالله شول که خود نیز برای آرامش بخشیدن به مردمان این دیار اسلامی بر تیر داغ دشمن بعثی سینه ی مردانه گشودند و برای همیشه در خون خود غنودند و جاویدان شدند.


 

شهدایی که به  رنگین کمان دنیا پشت کرده و فقط با خدا معامله کردند که خود پر سود ترین معاملات بود.

شهید علی یار شول در طول حضور در جبهه ، بارها و بارها متحمل جراحات دردناکی شد که حتی از بروز دادن آنها ابا میکرد . کلام سروناز ( = خواهر شهید شول ) که میگوید او محل زخم و جراحات جبهه را از ما پنهان میکرد و هرگز زبان به بی تابی نمی گشود، خود حکایتی از این موضوع است.

اصغر احسان زاده ، همرزم شهید نقل می کند:

-         در ابتدای عملیات کربلای یک ، علییار از ناحیه پا تیر خورده بود .گویا بچه ها به او پیشنهاد داده بودند که با این پای تیر خورده دیگر قادر به شرکت در عملیات نیست و باید به عقب جبهه برگردد اما آن دلاور مرد ، پایش را بسته بود و دوباره رفته بود تا زمانی که دیگر نتوانسته بود ادامه دهد... وقتی او را دیدیم می لنگید . پرسیدیم چی شده؟ جواب داد:

-         - چیزی نیست. فقط کمی زخم شده...

شهید علی یار شول با چنین روحیاتی خودش را آماده شهادت در راه خدا ساخته بود. او به شهادت عشق می ورزید.

سالها پس از عملیات کربلای پنج از علی یار شول بعنوان مقفود الاثر یاد می شد.

علی احمد پور یکی از همرزمان شهید شول است در رابطه با نحوه شهادت او میگوید: در سال 1365 که عملیات کربلای پنج اجرا شد و زمانی که بین بیسیم چی گردان 416 و  شهید علییار شول فرمانده گردان فاصله افتاد ، خود من شاهد اصابت گلوله به او بودم که منجر به شهادت وی گردید ولی موقعیت به شکلی بود که حمل پیکر شهید شول برای ما مقدور نشد.

پیکر پاک دلاور مرد جبهه های نبرد حق علیه باطل سالها در زیر آفتاب سوزان منطقه عملیاتی ماند تا یادآور دیگری بر زیر آفتاب ماندن ابدان مطهر و مظلوم شهدای دشت کربلا و سید و سالارشان حضرت سیدالشهداء ع باشد.

پس از نه سال انتظار ، بالاخره چند استخوان باقی مانده از این  شهید خوش رو خاک سیرجان را عطرآگین کرد.

-         پیکر مطهر سردار شهید اسلام و فرمانده گردان 416 عاشورا از لشکر 41 ثارالله پس از انتقال به کرمان در میان اشک گرم مادر چشم انتظارش و دیگر دوستان و همرزمان و اقوام و شور سینه زنی و نوای غم انگیز: (شد علی یار شهید ای یاران ، قبر او را بکنید گلباران) در گلزار شهدای سیرجان به خاک پاک وطن سپرده شد.

با مولای شهیدان محشور بادا.

 کلید واژه: شهدای شول + شهید علی یار شول - شهید علییار شول - شهید علیار شول- شهید احمد شول- خاطرات شهدا- سرداران شهید احمد و علی یار شول- سرداران شهید شول- دارستان- شهدای دارستان- شهدای ملک اباد- بیوگرافی شهدا - زندگینامه شهدا -شهیدان سیرجان- شهدای سیرجان

نویسنده : .
تاریخ : ۱۳۸۸/۱۰/۲۹


غروب دارستان
 غروبی تابستانی و حاکمیت بی بدیل رنگهای گرم پر پهنه آسمان

کوچه ی خیس - دارستان
کوچه بعد از باران ، ترکیبی از بافت و تنالیته ای از همنشینی سایه های روشن و رنگهای سرد



جوی و درخت و باران - دارستان
غروب و باران و ارکستر دانه های باران بر سطح آب جاری شده در جو  با ادغامی از رنگهای سرد و گرم جلوه ای سمعی بصری پدید آورده است.



پاییز دارستان
آرامگاه برگهایی که قبل از این ... وای بر احوال برگ بی درخت!
رنگ افشانی زردها و قهوه ای ها


بهار- ملک آباد
گویا بد هم نگفته اند که گفته اند: چادر سفید بهار.. شکوفه ی درختان بِه نگذاشته اند طبیعت ، حتی از رنگ سفید تهی باشد.

 
بهار- برج شیله

غنچه با دل گرفته گفت :" زندگی لب زخنده بستن است ...
گوشه ای درون خود نشستن است !"
گل به خنده گفت :" زندگی شکفتن است ... با زبان سبز راز گفتن است !"
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد !
تو چه فکر می کنی .... کدام یک درست گفته اند ... ؟!
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است !
هر چه باشد او گل است ،
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است ...

موضوعات مرتبط: دارستان، خواجوشهر، برج شیله
نویسنده : .
تاریخ : ۱۳۸۷/۰۳/۲۲

ليست شهداي دهستان ملك آباد سيرجان

استخراج از دهيار محترم ملك آباد آقاي محمد علي ناظري

نويسنده محمد شول

 

عمليات رزمي

تاريخ شهادت

محل شهادت

نام شهيد

رديف

كربلاي پنج

20/10/1365

كانال ماهي

علييار شول

1

كربلاي يك

12/4/1365

مهران(قلاويزان)

احمد شول

2

كربلاي پنج

22/10/1365

شلمچه

سيد غضنفر حسيني

3

خيبر

22/12/1362

جزيره مجنون

اصغر بهرامي

4

كربلاي پنج

23/10/1365

منطقه شلمچه كانال ماهي

عبدالله خواجويي نژاد

5

كربلاي يك

12/4/1365

مهران(قلاويزان)

عبدالعظيم خواجويي نژاد

6

آبادان

17/4/1360

آبادان

حميد خواجويي-محمدزمان

7

زاغه مهمات شهيد بهشتي كرمان

2/7/1362

كرمان-ماموريت بسيج

محمد خواجويي عوض

8

درگيري با اشرار- در منطقه عمومي چاه گز

28/10/1370

سيرجان

محمد خواجويي- غلامعباس

9

درگيري با حزب منحله دموكرات

11/7/1371

مريوان

غلامرضا ايزدآبادي

10

طريق القدس

2/3/1361

گيلان غرب

محمد رضا خورتن-عباس

11

؟

؟

؟

مجيد خواجويي جلال

12

 

موضوعات مرتبط: خواجوشهر
نویسنده : .
تاریخ : ۱۳۸۷/۰۱/۰۵

يادواره سرداران و ‪ ۲۹‬شهيد دهستان ملك‌آباد روز يكشنبه در شهرستان سيرجان برگزار شد. در اين مراسم يكي از فرماندهان و آزادگان دوران دفاع مقدس گفت: پيروزي ما به بركت خون شهدا به دست آمد و اقتدار كشور نيز هميشه مديون خون شهدا است.

سردار حسني سعدي با نقل خاطراتي از سرداران شهيد در دوران دفاع مقدس از آنان به عنوان مردان خدا نام برد و خواستار حفظ ارزشهاي اسلامي در جامعه شد.

شهيد علي‌يار شول و شهيد احمد شول از سرداران رشيد دوران دفاع مقدس كه شجاعت و اخلاص آنان در بين رزمندگان اسلام زبانزد است از اهالي ملك‌آباد سيرجان مي‌باشند.

منبع: سایت خبری سیرجان نیوز - مورخه:دوشنبه، 15 آبان ماه ، 1385

نشانی اینترنتی:

http://www.sirjannews.com/fa/modules.php?name=News&file=article&sid=1472

موضوعات مرتبط: خواجوشهر
نویسنده : .
تاریخ : ۱۳۸۷/۰۱/۰۵

مخابرات ملک آباد- عکس شماره 1 


 مخابرات ملک آباد- عکس شماره 2

موضوعات مرتبط: خواجوشهر
 
 
D A R E S T A N