نویسنده : .
تاریخ : ۱۴۰۳/۰۲/۰۴

شول همان شیر است


معنی نام قوم باستانی شول و نواحی شول نام در غرب ایران معنی نام ایل شول و نواحی شول نام در غرب ایران نام ایل دامدار شول قدیم را که خویشاوند نزدیک شبانکاره بوده اند می توان با واژه سانسکریتی و اوستایی سورَ به معنی شجاع و دلیر و جنگی سنجید چه این مردم را متمایل به جنگ و پیکار معرفی کرده اند. گویا در شعر محلی بختیاری، "شول بختیار" به معنی"بختیار دلاور" است. اصلاَ در سانسکریت ریشۀ کلمۀ شیر درندۀ فارسی در واژه های شورَ و سهورَ به معانی شجاع و درنده و قوی و قهرمان که نامهایی بر شیر بوده اند، باقی مانده است.
از اینجا معلوم میشود که شیر در مقام حیوان توتمی بختیاری ها شول نامیده می شده است که از همان ریشۀ شورَ ِ سانسکریت می باشد.

شول همان شیر است


در منابع کهن یونانی در نواحی جنوب غرب ایران از دو مردم به نام کیسیِن و اوکسیِن نام برده شده است که نام اولی به صورت کِسین در سانسکریت به معنی شیر (شول) است و نام دومی به وصورت وَخشین در اوستایی مترادف با بختیار به معنی خوشبخت است.

شول ها نوادگان کاوه اهنگر هستند

می دانیم که مردمان شول از نوادگان کاوه آهنگر معروف هستند { اینجا کلیک کنید } همان کسی که نخستین پرچم ایران ( درفش کاویانی ) را برای عدالت طلبی برافراشت. این قوم چنانچه در تاریخ آمده است با شبانکاره خویشاوندی دارند.
در رابطه با نام شبانکاره نیز گفتنی است، خود واژۀ چوپان (شُبان) هم در اصل مرکب از فشو(گله) و پان (بان، نگهبان) است و کاره به معنی گروه جنگی است و نیز به معنی صاحب شغل است.
تا دهه های اخیر در آذربایجان کسانی که صرفاَ در خدمت گله بوده و کوچ نشینی میکردند چوبان کره (دارندگان شغل چوبانی) می نامیدند که ظاهراً صورتی از همان نام شبانکاره فارس است که معنی گروه شبانان جنگاور را نیز می دهد.

برای اطلاع بیشتر از قوم ایرانی شول و جدشان ( گیو در شاهنامه فردوسی ) اینجا کلیک کنید.


کلید واژه: شول+قوم شول+قوم باستانی شول+اقوام شول+تاریخ شول+رابطه کاوه اهنگر و شول+کاوه اهنگر که بود+شاه روشن شول+معنی شول چیست+شول به چه معناست+ایل شول+تاریخ شول+شبانکاره+درفش کاویانی+شیروخورشید+شیر و شول+ایا شول به معنای شیر است

نویسنده : .
تاریخ : ۱۴۰۳/۰۱/۱۱

شول ها نوه های کاوه اهنگر هستند.

١٤٠٢/٠٣/٣٠تاریخ شول/ علی تاج امیری
قدمت مردم شول به زمان هخامنشیان و پیش از اشکانیان بازمیگردد چنانچه در کتاب شعر ویس و رامین این چنین آمده است جهان آسوده گشت از دزد و طرار
ز کرد و شول و ترک و مرد عیار. [۷]
که خود نشان از این دارد که شولها با همکاری ترک ها و کرد ها و عیاران با دزدها و طرارها به ستیز برخواسته و آنها را نابود کرده اند.
امرای شولستان از دوران ساسانیان تا قرن 5 هجری در دست خاندان شولی تبار روزبهانی بود آخرین پیشوای شولستان که در آن زمان نیمی از لرستان در دست وی بود سیف الدین ماکان روزبهانی بود که بدست نصرالدین محمد بن هلال بن بدر حاکم لر در سال 505 به قتل رسید [۸] و خاندان دومی به نام نجم الدین شول که حاکم کهگیلویه بوده قدرت شولستان را بدست می گیرد که توسط اتابک لر بزرگ هزار اسب در سال های ۶۰۰ هجری نیمه شول نشین لرستان آن زمان تصرف می شود و تنها بخش های کهگیلویه و شمال غربی فارس در دست شولان می ماند . [۹] خاندان سومی به نام کائدان تاج امیری شول در شمال شیراز صاحب نفوذ و قدرت بودند که در کشمکش های سیاسی میان آل مظفر ، آل اینجو ، ایلخانیان و تیموریان و حضور پر رنگ شول ها در جنگ های حکومتی در اصفهان ، شیراز و کرمان که مراکز شول ها در قلعه های سپید و پهندژ فارس بود منجر به پراکنده شدن شول ها و مختل شدن بازرگانی شول های تاج امیری شد .

کاوه اهنگر+سعیدی سیرجانی+ضحاک ماردوش+شول

در حدود سال های ۶۸۰ قمری برابر با ۸۰۰ سال پیش کائد محمد تاج امیر شول که از بزرگان تنگ شول بود در شهرستان بیضاء داماد می شود و از علمای بزرگ آن زمان از آذربایجان و اصفهان و سمرقند به عروسی خود دعوت میکند که شرح آن در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی در سال 830 مختصر آمده است .
{{حکایت : کاید تاج امیر شول در بلوک بیضا داماد میشد و از عالی جناب سید شمس الدین محمد استدعاء حضورایشان فرمود . آنجناب خود[نزول] نفرمودند لیکن اتباع و کسان خود را فرستادند . چون وقت چیزی پختن شد مولانا محکی عنه خواست که اظهار شیدی کند تا این معنی وسیلهٔ جری و سبب نفعی گردد. گفت مدّتی است که به ریاضت مشغولم و ترک حیوانی کرده ام . مطبخی را بگوی که از برای من برنجی بی گوشت به روغن گوسفند بپزد! }} [۱۰]
کاید تاج امیر شول در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی
کاید تاج امیر شول در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی
کائدان تاج امیر چند شاخه شدند : تیره میرشکار ، تیره میر ، تیره اردوان ، تیره اردشیر ، تیره گودرز ، تیره مراد ، تیره شاپور و تیره بهرام . که قلمرو آنها در تنگ شول بیضاء فارس بود .
تا اینکه بنا به دلایل سیاسی مذکور کائدان تاج امیری شول پراکنده می شوند.
تیره های میر و میرشکار به نواحی مرودشت ، جم ، دیلم ، لامرد مهاجرت میکنند و در روستاهای مخلتفی ساکن می شوند
تیره های اردشیر و اردوان به ماهور شولستان می روند
تیره های بهرام و شاپور و گودرز و مراد به نواحی ایذه ، چهارمحال ، الیگودرز ، درود ، دلفان و دهلران و حتی اصفهان میروند
فردی از تیره بهرام به نام کائدتاج امیر بهرام سری شولی در زمان شاه طهماسب صفوی به دلیل قابلیت های فردی و اهل علم بودندش حکمران عشایر بین اصفهان ، فارس و خوزستان می شود که چهل و چهار سال دست به اصلاح و آبادی میزند و از تاخت و تاز عشایر به شهرها جلوگیری میکند تا اینکه بدلیل حسادت حاکم قزل باش همدان یعنی امیرخان موصلوی ترکمان به قدرت گیری تاجیک ها ( فارسها ) به بهانه وصول مالیات با ایشان وارد جنگ می شود که در جنگ ایشان کشته می شود و بجای آن جهانگیر و پسرش خلیل از نسل زاهد گیلانی [۱۱]را جایگزین کاید تاج امیر بهرام سری شولی میکنند . [۱۲][۱۳]
دین سبب می باشد که امروزه نیمی از تاج امیری های شول میان قبائل بختیاری ، لر و لک پراکنده گردیده اند. لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[۱۴] واژه ای است که به سرزمین های لرنشین اطلاق می گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. با این توضیح می توان حدود لرستان را از دشت های غرب خانقین و مندلی در عراق تا دشت ارژن در استان فارس در ایران و از شمال از استان همدان، تا سواحل خلیج فارس به صورت حدودی تعیین کرد. [۱۵] گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. [۱۴] این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. [۱۴] امروزه لرستان نام یکی از استان های غربی ایران است. در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده است. [۱۶] مورخان اتابکان لر بزرگ را کرد تبار دانسته اند. [۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]
انتساب مردم شول به کاوه آهنگر
بر اساس یافته های تاریخی که پژوهشگران شول به آن پرداخته است به نتایج مطلوبی دست یافته است . مردمان شول از نژاد پارس[۳] می باشند که در گستره زاگرس مرکزی زندگی می کرده اند و در منابع کشف شده ضمن معرفی پهلوانان کهن ایران زمین مردمان شول منتسب به گودرز و گیو کشوادی می باشند یعنی این مردمان وارثان راستین کاوه آهنگر می باشند . طبق این پژوهش ؛ در زمان سلطه ترکان اوغوز بر ایران در زمان کشمکش های بین سلطان مسعود غزنوی و سلطان طغرل بیگ سلجوقی چهار پهلوان شول در این واقعه حضور داشتند شاه روشن ( شه روشن ، شهروز ) پهلوان 16 ساله ، فیروز بخت پدر شه روشن ، اتابک فریدون نوزاد و بهروز بهزاد در سال های 426 - تا 451 در ایران و عراق کنونی نقش آفرینی کردند . [۲۵][۲۶]
سرجمله بهروز بهزاد بود اتابک فریدون نوزاد بود
دگر بود شهروش آن پهلوان که سردار شولان بدان نوجوان
که شهروش فیروز داند پسر به کوپال و هیبت بسان پدر
هنوز آن پسر شانزده ساله بود که از هیبتش شهر در ناله بود
اتابک فریدون و فیروز گرد دگر بود شهروش آن شول گرد
دگر باره فرمود شهروز را که بخشیدم این جمله فیروز را
همه مردم گُرد و شولان گُرد مرنجان ( شاهان ) و سواران احشام گُرد
پس از اختلاف قدرتی که میان دوبرادر ناتنی یعنی طغرل بیگ و ابراهیم ینال رخ داد لشگریان شول میان این دو برادر تقسیم شدند دسته فیروز بخت شول در خدمت طغرل بیگ و دسته شاه روشن شول فرزند فیروز بخت در خدمت ابراهیم ینال بود که پس از شکست لشگریان شاه روشن با وساطت پدر از جانش چشم پوشی کرد و سپس ابراهیم ینال در قلعه ای در همدان کشته می شود و فیروز بخت دختر ابراهیم ینال را به عقد شاه روشن شول در می آورد و فردای عروسی خود با لشکری از شولیان به بغداد عراق می رود . و نهاوند و الوند و دیگر ولایات به دست شاه روشن شول به عدل و داد حکمرانی می شود .
چو فیروز شهروز داماد کرد به روز دگر عزم بغداد کرد
نهاوند و الوند و آن مرز و بوم مسلم به شهروز شد با رسوم
ملازم برش لشگر شول و گرد اتابک فریدون و فیروز گرد
دگر شاه روشن ابا شهریار همه مردم کاری نامدار
به ضبط ولایات مشغول شد همه در پی عدل و معقول شد .
در این دوره بود که شاخه ای از قبائل شول در عراق حضور پر رنگی از خود نشان می دهند و در نواحی شهر زور قلعه ای به نام قلعه شولان تاسیس می کنند و شماری از آنان در موصل اسکان می یابند[۲۷] که دامنه حکمرانی آنان به نواحی دینور و همدان و نهاوند و شاپور خواست ( خرم آباد ) تا شمال خوزستان تا سال 511 حکمرانی کردند که شجره نامه آنها چنین آمده است سرخاب بن بدر بن مهلل بن أبی شول [۲۸] که به اشتباه آنان را کرد خواندند . که بازمانده آنان امروزه در میان قبائل گوران و شبک و معروف ترین آنها قبیله روژبیانی ( روزبهانی ) است و شهاب الدین عمری به وضوح از 4 دسته از قبائل در زاگرس نام می برد : کُرد ، لُر ، شول و شبانکاره و می گوید حکمرانی شول ها همانند حکمرانی شبانکاره ها می باشد و در عقل و شعور در تعادل می باشند و مردمی سخاوتمند و در عهد و پیمان خویش پایبند و بسیار مهمان نواز اند .

کاوه اهنگر + قوم باستانی شول


در این میان سندی به چشم می خورد که بر بسیاری از تاریخ پژوهان پویشده مانده است؛ هنگامی که در میان سلطان مسعود غزنوی و سلطان طغرل بیگ سلجوقی جنگ رخ می دهد پهلوان فیروز بخت شول که در آن زمان پهلوان جوانی بود که با تیرش شیر را از پای در می آورد و با گرزش مغز فیل را به زمین می افکند ، در خدمت سلطان مسعود بود که نویسنده کتاب ، فیروز بخت را از نژاد گیو و گودرز از مرز اصفهان معرفی می کند چنانچه آشکار است گیو و گودرز از نسل کاوه آهنگر می باشد و این نتیجه گیری حاصل می شود که مردمان شول از نسل کشوادیان و کاوه آهنگر اصفهانی بوده اند . در این جنگ و پیکارها پس از زخمی کردن چغری بیگ توسط فیروز بخت ، طغرل بیگ سنجری در تلافی زخم برادر پهلوان فیروز بخت را زخمی می کند و به اسارت و خدمت خود در می آورد .
سیوم بود فیروز بخت آن دلیر که از سهم او پنجه بفکند شیر
جوانی ز ملک صفاهان زمین که وی نامداری یلی پاک دین
به تیر و به شمشیر و گرز گران فرو کوفتی مغز پیل دمان
جهان پهلوان بود و پیروز بخت سزاوار تاج و خداوند تخت
نژاد وی از گیو و گودرز بود زملک صفاهان سرمرز بود
صد و شصت من بودش آلات حرب چهل من بُدش گرز درگاه ضرب[۲۶]
پوشش:
لباس زنان و مردان شول به مانند سایر مردمان استان فارس و بوشهر می باشد و از زیبایی و شکوه خاصی برخوردار است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته در کتاب نگارگری مکتب شیراز، قدمت این نوع لباس ها پیشتر از دوران تیموریان در قرن هشتم هجری قمری است. لباس محلی و سنتی زنان فارس از سه بخش اصلی سرپوش، بالاتنه و پایین تنه تشکیل شده است که مجموع این سه بخش، پوشش کاملی را برای زنان به همراه دارد.
پوشش بانوان فارس تبار شول
پوشش بانوان فارس تبار شول
تبارنامه
کاوه آهنگر

قارن

کشواد

گودرز


گیو شیدوش نستوه رهام بهرام هجیر

بیژن
---------

از جمله دیگر دلایلی که نشان می دهد شول‌ها از تبار کاوه آهنگر هستند:

  • نام: نام شول شباهت زیادی به نام کاوه دارد.
  • منشأ: زادگاه و خاستگاه شول‌ها از منطقه فارس، محل زندگی کاوه آهنگر، است.
  • شغل: از عهد باستان شغل آهنگری در بین شول‌ها بسیار رواج داشته است، که این امر می‌تواند به ارتباط شغلی شول ها و شغل کاوه آهنگر ارتباطی معنا دار ببخشید.
  • تاریخ: برخی مورخین معتقدند که شول‌ها در زمان ساسانیان به عنوان سپاهیان مرزی در منطقه فارس سکونت داشتند.
    ---
    اضافه:
  • عده ای از مورخین و اسطوره‌شناسان معتقدند که شول ها از نسل کاوه آهنگر هستند.این نظریه بر اساس شباهت نام "شول" با "درفش کاویانی" (پرچم کاوه آهنگر که پیشبند آهنگری کاوه بوده است) و همچنین سکونت قوم شول در منطقه فارس، که محل زندگی کاوه آهنگر نیز بوده، مطرح شده است.

    کاوه اهنگر+درفش کاویانی+شول

  • در شاهنامه فردوسی، اشاره‌هایی به سکونت قومی به نام "کارن" در منطقه فارس شده است.
  • برخی معتقدند که "کارن" و "شول" به یک قوم اشاره می‌کنند.
  • در برخی منابع تاریخی، نام "کاوه" به عنوان جد اعلای قوم شول ذکر شده است.
    -----

پیروزی فریدون بر ضحاک ماردوش:

۲۱ مهرماه سالروز پیروزی کاوه آهنگر و فریدون دلیر بر ضحاک ماردوش و بر تخت نشستن فریدون در تقویم زرتشتیان است.

روزی در خرداد ماه، ضحاک برای گرفتن بیعت و رای بزرگان دیار که پیشتر خودش آنها را انتخاب کرده بود، فراخوانی می دهد تا در کاخش گرد آیند و گواهی دهند او مردی دادگر و جهاندار و نیک کردار است.

ناگه از درگاه شاه خروشی برای دادخواهی برمی‌آید. خروش از کاوه آهنگری بود که در هنگامی مناسب برای دادخواهی آمده بود. ضحاک در برابر بزرگان به وی بار عام می‌دهد و مشکل را جویا می‌شود.

کاوه می‌گوید: «پسرانم را به اینجا آورده‌اند و کشته‌اند و مغزش را به ماران تو داده‌اند. اکنون یکی مانده و آن هم برای کشتن آورده‌اند».

ضحاک دستور می‌دهد که پسر کاوه را آزاد کنند و پس از آن روی به کاوه می‌گوید: «حال که داد خود را گرفتی، تو نیز این گواهی را به نیکی من امضا کن».

کاوه طومار را بر می‌گیرد و تکه تکه می‌کند و فریاد زنان بیرون می‌رود و مدت‌ها در کوچه و بازار از حق مسلم مردم می‌گوید.

کاوه پس از مدتی با درفش کاویانی به رنگ سرخ و زرد و بنفش رهسپار دیار فریدون می‌شود.

فریدون به همراه دو برادر بزرگترش، کیانوش و شادکام با دیدن رنگ درفش، آنرا به فال نیک می‌گیرند و به تجهیز سپاه می‌پردازند.

جشن پیروزی فریدون بر ضحاک

فریدون یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. او پادشاه پیشدادی بود که بر اساس شاهنامه فردوسی پسر آبتین و از نسل جمشید بود.

فریدون در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه‌خدایی دارد و لقب او اژدهاکُش است.

در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک. فریدون شانزده ساله به محض آگاهی از راز خانوادگی‌اش و قتل پدرش به دستور ضحاك، لشگری بزرگ گرد می‌آورد و به محل حكومت ضحاك برای جنگ با او می‌رود.

فریدون بر ضحاك پیروز می‌شود و او را به زنجیر می‌كشد. فریدون به یاری مردم و کاوه آهنگر در ۲۱ مهرماه بر تخت شاهی می‌نشیند و جشنی عظیم می‌آراید.

------------------

کلید واژه:
کاوه اهنگر و قوم باستانی شول چه ارتباطی با هم دارند+ایا از نسل کاوه اهنگر کسی باقی مانده است؟+سرنوشت فرزندان کاوه اهنگر چه شد؟+تبارنامه کاوه اهنگر چیست؟ایا شول ها از تبار کاوه اهنگر هستند؟+کدام اقوام از تبار کاوه اهنگر هستند؟+تاریخ ایران باستان+کاوه اهنگر که بود و چه کرد+کاوه اهنگر و ضحاک ماردوش+اسناد شول در کتب تاریخی+اسناد شول در شاهنامه فردوسی+قوم بزرگ شول

نویسنده : .
تاریخ : ۱۴۰۳/۰۱/۱۱

شول+تاریخ شول+کاوه اهنگر+

١٤٠٢/٠٣/٣٠تاریخ شول/ علی تاج امیری
قدمت مردم شول به زمان هخامنشیان و پیش از اشکانیان بازمیگردد چنانچه در کتاب شعر ویس و رامین این چنین آمده است جهان آسوده گشت از دزد و طرار
ز کرد و شول و ترک و مرد عیار. [۷]
که خود نشان از این دارد که شولها با همکاری ترک ها و کرد ها و عیاران با دزدها و طرارها به ستیز برخواسته و آنها را نابود کرده اند.
امرای شولستان از دوران ساسانیان تا قرن 5 هجری در دست خاندان شولی تبار روزبهانی بود آخرین پیشوای شولستان که در آن زمان نیمی از لرستان در دست وی بود سیف الدین ماکان روزبهانی بود که بدست نصرالدین محمد بن هلال بن بدر حاکم لر در سال 505 به قتل رسید [۸] و خاندان دومی به نام نجم الدین شول که حاکم کهگیلویه بوده قدرت شولستان را بدست می گیرد که توسط اتابک لر بزرگ هزار اسب در سال های ۶۰۰ هجری نیمه شول نشین لرستان آن زمان تصرف می شود و تنها بخش های کهگیلویه و شمال غربی فارس در دست شولان می ماند . [۹] خاندان سومی به نام کائدان تاج امیری شول در شمال شیراز صاحب نفوذ و قدرت بودند که در کشمکش های سیاسی میان آل مظفر ، آل اینجو ، ایلخانیان و تیموریان و حضور پر رنگ شول ها در جنگ های حکومتی در اصفهان ، شیراز و کرمان که مراکز شول ها در قلعه های سپید و پهندژ فارس بود منجر به پراکنده شدن شول ها و مختل شدن بازرگانی شول های تاج امیری شد .

در حدود سال های ۶۸۰ قمری برابر با ۸۰۰ سال پیش کائد محمد تاج امیر شول که از بزرگان تنگ شول بود در شهرستان بیضاء داماد می شود و از علمای بزرگ آن زمان از آذربایجان و اصفهان و سمرقند به عروسی خود دعوت میکند که شرح آن در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی در سال 830 مختصر آمده است .
{{حکایت : کاید تاج امیر شول در بلوک بیضا داماد میشد و از عالی جناب سید شمس الدین محمد استدعاء حضورایشان فرمود . آنجناب خود[نزول] نفرمودند لیکن اتباع و کسان خود را فرستادند . چون وقت چیزی پختن شد مولانا محکی عنه خواست که اظهار شیدی کند تا این معنی وسیلهٔ جری و سبب نفعی گردد. گفت مدّتی است که به ریاضت مشغولم و ترک حیوانی کرده ام . مطبخی را بگوی که از برای من برنجی بی گوشت به روغن گوسفند بپزد! }} [۱۰]
کاید تاج امیر شول در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی
کاید تاج امیر شول در کتاب انیس الناس نوشته شجاع شیرازی
کائدان تاج امیر چند شاخه شدند : تیره میرشکار ، تیره میر ، تیره اردوان ، تیره اردشیر ، تیره گودرز ، تیره مراد ، تیره شاپور و تیره بهرام . که قلمرو آنها در تنگ شول بیضاء فارس بود .
تا اینکه بنا به دلایل سیاسی مذکور کائدان تاج امیری شول پراکنده می شوند.
تیره های میر و میرشکار به نواحی مرودشت ، جم ، دیلم ، لامرد مهاجرت میکنند و در روستاهای مخلتفی ساکن می شوند
تیره های اردشیر و اردوان به ماهور شولستان می روند
تیره های بهرام و شاپور و گودرز و مراد به نواحی ایذه ، چهارمحال ، الیگودرز ، درود ، دلفان و دهلران و حتی اصفهان میروند
فردی از تیره بهرام به نام کائدتاج امیر بهرام سری شولی در زمان شاه طهماسب صفوی به دلیل قابلیت های فردی و اهل علم بودندش حکمران عشایر بین اصفهان ، فارس و خوزستان می شود که چهل و چهار سال دست به اصلاح و آبادی میزند و از تاخت و تاز عشایر به شهرها جلوگیری میکند تا اینکه بدلیل حسادت حاکم قزل باش همدان یعنی امیرخان موصلوی ترکمان به قدرت گیری تاجیک ها ( فارسها ) به بهانه وصول مالیات با ایشان وارد جنگ می شود که در جنگ ایشان کشته می شود و بجای آن جهانگیر و پسرش خلیل از نسل زاهد گیلانی [۱۱]را جایگزین کاید تاج امیر بهرام سری شولی میکنند . [۱۲][۱۳]
دین سبب می باشد که امروزه نیمی از تاج امیری های شول میان قبائل بختیاری ، لر و لک پراکنده گردیده اند. لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر[۱۴] واژه ای است که به سرزمین های لرنشین اطلاق می گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. با این توضیح می توان حدود لرستان را از دشت های غرب خانقین و مندلی در عراق تا دشت ارژن در استان فارس در ایران و از شمال از استان همدان، تا سواحل خلیج فارس به صورت حدودی تعیین کرد. [۱۵] گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. [۱۴] این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. [۱۴] امروزه لرستان نام یکی از استان های غربی ایران است. در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده است. [۱۶] مورخان اتابکان لر بزرگ را کرد تبار دانسته اند. [۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]
انتساب مردم شول به کاوه آهنگر
بر اساس یافته های تاریخی که پژوهشگران شول به آن پرداخته است به نتایج مطلوبی دست یافته است . مردمان شول از نژاد پارس[۳] می باشند که در گستره زاگرس مرکزی زندگی می کرده اند و در منابع کشف شده ضمن معرفی پهلوانان کهن ایران زمین مردمان شول منتسب به گودرز و گیو کشوادی می باشند یعنی این مردمان وارثان راستین کاوه آهنگر می باشند . طبق این پژوهش ؛ در زمان سلطه ترکان اوغوز بر ایران در زمان کشمکش های بین سلطان مسعود غزنوی و سلطان طغرل بیگ سلجوقی چهار پهلوان شول در این واقعه حضور داشتند شاه روشن ( شه روشن ، شهروز ) پهلوان 16 ساله ، فیروز بخت پدر شه روشن ، اتابک فریدون نوزاد و بهروز بهزاد در سال های 426 - تا 451 در ایران و عراق کنونی نقش آفرینی کردند . [۲۵][۲۶]
سرجمله بهروز بهزاد بود اتابک فریدون نوزاد بود
دگر بود شهروش آن پهلوان که سردار شولان بدان نوجوان
که شهروش فیروز داند پسر به کوپال و هیبت بسان پدر
هنوز آن پسر شانزده ساله بود که از هیبتش شهر در ناله بود
اتابک فریدون و فیروز گرد دگر بود شهروش آن شول گرد
دگر باره فرمود شهروز را که بخشیدم این جمله فیروز را
همه مردم گُرد و شولان گُرد مرنجان ( شاهان ) و سواران احشام گُرد
پس از اختلاف قدرتی که میان دوبرادر ناتنی یعنی طغرل بیگ و ابراهیم ینال رخ داد لشگریان شول میان این دو برادر تقسیم شدند دسته فیروز بخت شول در خدمت طغرل بیگ و دسته شاه روشن شول فرزند فیروز بخت در خدمت ابراهیم ینال بود که پس از شکست لشگریان شاه روشن با وساطت پدر از جانش چشم پوشی کرد و سپس ابراهیم ینال در قلعه ای در همدان کشته می شود و فیروز بخت دختر ابراهیم ینال را به عقد شاه روشن شول در می آورد و فردای عروسی خود با لشکری از شولیان به بغداد عراق می رود . و نهاوند و الوند و دیگر ولایات به دست شاه روشن شول به عدل و داد حکمرانی می شود .
چو فیروز شهروز داماد کرد به روز دگر عزم بغداد کرد
نهاوند و الوند و آن مرز و بوم مسلم به شهروز شد با رسوم
ملازم برش لشگر شول و گرد اتابک فریدون و فیروز گرد
دگر شاه روشن ابا شهریار همه مردم کاری نامدار
به ضبط ولایات مشغول شد همه در پی عدل و معقول شد .

کاوه اهنگر


در این دوره بود که شاخه ای از قبائل شول در عراق حضور پر رنگی از خود نشان می دهند و در نواحی شهر زور قلعه ای به نام قلعه شولان تاسیس می کنند و شماری از آنان در موصل اسکان می یابند[۲۷] که دامنه حکمرانی آنان به نواحی دینور و همدان و نهاوند و شاپور خواست ( خرم آباد ) تا شمال خوزستان تا سال 511 حکمرانی کردند که شجره نامه آنها چنین آمده است سرخاب بن بدر بن مهلل بن أبی شول [۲۸] که به اشتباه آنان را کرد خواندند . که بازمانده آنان امروزه در میان قبائل گوران و شبک و معروف ترین آنها قبیله روژبیانی ( روزبهانی ) است و شهاب الدین عمری به وضوح از 4 دسته از قبائل در زاگرس نام می برد : کُرد ، لُر ، شول و شبانکاره و می گوید حکمرانی شول ها همانند حکمرانی شبانکاره ها می باشد و در عقل و شعور در تعادل می باشند و مردمی سخاوتمند و در عهد و پیمان خویش پایبند و بسیار مهمان نواز اند .
در این میان سندی به چشم می خورد که بر بسیاری از تاریخ پژوهان پویشده مانده است؛ هنگامی که در میان سلطان مسعود غزنوی و سلطان طغرل بیگ سلجوقی جنگ رخ می دهد پهلوان فیروز بخت شول که در آن زمان پهلوان جوانی بود که با تیرش شیر را از پای در می آورد و با گرزش مغز فیل را به زمین می افکند ، در خدمت سلطان مسعود بود که نویسنده کتاب ، فیروز بخت را از نژاد گیو و گودرز از مرز اصفهان معرفی می کند چنانچه آشکار است گیو و گودرز از نسل کاوه آهنگر می باشد و این نتیجه گیری حاصل می شود که مردمان شول از نسل کشوادیان و کاوه آهنگر اصفهانی بوده اند . در این جنگ و پیکارها پس از زخمی کردن چغری بیگ توسط فیروز بخت ، طغرل بیگ سنجری در تلافی زخم برادر پهلوان فیروز بخت را زخمی می کند و به اسارت و خدمت خود در می آورد .
سیوم بود فیروز بخت آن دلیر که از سهم او پنجه بفکند شیر
جوانی ز ملک صفاهان زمین که وی نامداری یلی پاک دین
به تیر و به شمشیر و گرز گران فرو کوفتی مغز پیل دمان
جهان پهلوان بود و پیروز بخت سزاوار تاج و خداوند تخت
نژاد وی از گیو و گودرز بود زملک صفاهان سرمرز بود
صد و شصت من بودش آلات حرب چهل من بُدش گرز درگاه ضرب[۲۶]
پوشش:
لباس زنان و مردان شول به مانند سایر مردمان استان فارس و بوشهر می باشد و از زیبایی و شکوه خاصی برخوردار است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته در کتاب نگارگری مکتب شیراز، قدمت این نوع لباس ها پیشتر از دوران تیموریان در قرن هشتم هجری قمری است. لباس محلی و سنتی زنان فارس از سه بخش اصلی سرپوش، بالاتنه و پایین تنه تشکیل شده است که مجموع این سه بخش، پوشش کاملی را برای زنان به همراه دارد.
پوشش بانوان فارس تبار شول
پوشش بانوان فارس تبار شول
تبارنامه
کاوه آهنگر

قارن

کشواد

گودرز


گیو شیدوش نستوه رهام بهرام هجیر

بیژن

--

از جمله دیگر دلایلی که نشان می دهد شول‌ها از تبار کاوه آهنگر هستند:

  • نام: نام شول شباهت زیادی به نام کاوه دارد.
  • منشأ: زادگاه و خاستگاه شول‌ها از منطقه فارس، محل زندگی کاوه آهنگر، است.
  • شغل: از عهد باستان شغل آهنگری در بین شول‌ها بسیار رواج داشته است، که این امر می‌تواند به ارتباط شغلی شول ها و شغل کاوه آهنگر ارتباطی معنا دار ببخشید.
  • تاریخ: برخی مورخین معتقدند که شول‌ها در زمان ساسانیان به عنوان سپاهیان مرزی در منطقه فارس سکونت داشتند.
    ---
    اضافه:
  • عده ای از مورخین و اسطوره‌شناسان معتقدند که شول ها از نسل کاوه آهنگر هستند.این نظریه بر اساس شباهت نام "شول" با "درفش کاویانی" (پرچم کاوه آهنگر که پیشبند آهنگری کاوه بوده است) و همچنین سکونت قوم شول در منطقه فارس، که محل زندگی کاوه آهنگر نیز بوده، مطرح شده است.

    درفش کاویانی+اولین پرچم ایران+کاوه اهنگر+قوم باستانی شول

  • در شاهنامه فردوسی، اشاره‌هایی به سکونت قومی به نام "کارن" در منطقه فارس شده است.
  • برخی معتقدند که "کارن" و "شول" به یک قوم اشاره می‌کنند.
  • در برخی منابع تاریخی، نام "کاوه" به عنوان جد اعلای قوم شول ذکر شده است.

    ------
  • کاوه اهنگر که بود؟


    کاوه اهنگر و ضحاک ماردوش:
    پادشاه تازي انساني ناپاك بود. او براي اين كه دو ماري كه بر شانه اش روييده بودند را سير نگهدارد، هر روز مغز دو انسان را به آنها مي داد. او شبی در خواب ديد كه پسر جواني با گرز بر سر او مي كوبد. يك پيشگو به او گفت اين پسرفريدون نام دارد. ضحاك هرچه به دنبال فريدون گشت او را پيدا نكرد. بنابراين به راه حلي فكر كرد. راه حلش اين بود كه گواهی اي بنويسد و همه بزرگان آن را امضا كنند. براساس اين گواهی ضحاك به جز نيكي كاری نكرده است و حرفی جز به راستی نزده است. همه بزرگان به ناچار این گواهی را امضا کردند. اما ناگهان صداي داد و فرياد كسي از بيرون به گوش رسيد. وی کاوه آهنگر نام داشت که درفش کاویانی او در تاریخ مشهور است.

    ضحاك دستور داد كسي كه داد و فرياد مي كرد را به داخل بياورند. وقتي آن مرد به داخل كاخ آمد،‌ دو دستش را بر سرش كوبيد و فرياد زد:"منم كاوه كه عدالت مي خواهم. اگر تو عادلي به فرزند من رحم كن. من 18 پسر داشتم که تنها یکی از آنها باقی مانده است. مغز آخرین پسر من هم قرار است غذای ماران تو شود. من یک آهنگر بی آزارم. جوانی من به پایان رسیده و اگر این پسرم را بکشی فرزندی هم برایم باقی نمی ماند. اگر تو پادشاه هفت کشوری چرا رنج و سختیش را ما باید بکشیم. اي پادشاه ستم هم اندازه اي دارد. چرا ماران دوش تو بايد از مغز سر فرزند من غذا داده شوند؟"

    ضحاك كه تا به حال چنين حرف هايي نشنيده بود تعجب کرد و دستور داد فرزند کاوه را به او بازگردانند. بعد از کاوه خواست که گواهی را امضا کند. كاوه نوشته را خواند و بدون این که بترسد فرياد زد:"همه تان دارید به سوی جهنم می روید که به گفته های ضحاک گوش می دهید. من این گواهی را امضا نمی کنم". بعد در حالی که از خشم می لرزید با فرزندش از کاخ بیرون رفت.

    وقتی او رفت بزرگان به ضحاک گفتند:"چرا مقابل کاوه سرخ شدی و اجازه دادی پیمان را پاره کند و از فرمان تو سرپیچی کند؟"

    ضحاک گفت:"وقتی او به داخل آمد و دستانش را بر سرش زد من شگفت زده شدم. حالا نمی دانم از این ببعد چه پیش می آید که راز جهان را نمی دانم".

  • کاوه اهنگر+ضحاک کاردوش+قم باستانی شول

    وقتی کاوه از کاخ بیرون رفت، شروع به فریاد زدن کرد و دنیا را به عدالت فرا خواند. بعد چرمی را که آهنگران می پوشند بر سر نیزه کرد و با همان نیزه خروشان رفت و فریاد زد:"چه کسی می آید که فریدون را پیدا کنیم و به او بگوییم که پادشاه ما شیطان است". به اندازه یک سپاه آدم دور او جمع شد. خود کاوه فهمید که که فریدون کجاست. رفتند و فریدون را پیدا کردند. فریدون وقتی چرم را بالای نیزه دید آن را به فال نیک گرفت و آن را با جواهر و طلا و دیبای روم آراست به طوری که رنگ های سرخ و زرد و بنفش گرفت و آن را "درفش کاویانی" نامید. از آن ببعد هم هر کسی که تاج پادشاهی را بر سر می گذاشت، به آن چرم بی بهای آهنگری جواهرات جدیدی اضافه می کرد. به این ترتیب درفش کاویان مثل خورشیدی در شب های تیره می درخشید و همه از آن امید می گرفتند.

    به هرحال فریدون چون وضع را به این گونه دید فهمید که کار ضحاک تمام است و با سپاهش برای جنگ با ضحاک به سرزمین تازیان رفت. فریدون کاوه آهنگر را فرمانده سپاه کرد و درفش کاویانی افراشته شد تا سپاه فریدون ضحاک را شکست دادند و او را مجازات سختی کردند.

------------------

کلید واژه:
کاوه اهنگر و قوم باستانی شول چه ارتباطی با هم دارند+ایا از نسل کاوه اهنگر کسی باقی مانده است؟+سرنوشت فرزندان کاوه اهنگر چه شد؟+تبارنامه کاوه اهنگر چیست؟ایا شول ها از تبار کاوه اهنگر هستند؟+کدام اقوام از تبار کاوه اهنگر هستند؟+تاریخ ایران باستان+کاوه اهنگر که بود و چه کرد+کاوه اهنگر و ضحاک ماردوش+اسناد شول در کتب تاریخی+اسناد شول در شاهنامه فردوسی+قوم بزرگ شول

نویسنده : .
تاریخ : ۱۴۰۰/۰۱/۲۵

شول به روايت لغت نامه دهخدا

 

شول با تلفظ shol ۷ اسفند ۱۳۸۸    

کلمه شول به تنهائی معنی" مرد جوان قدرتمند" را در زبان بختیاری دارد، و در شعر محلی " شول بختیار" بمعنی" بختیار دلاور" است. این کلمه در نام دومین شاه سومری از سلسله اورسوم بصورت " شول جی) بنظر معنی " دلاور خیز" را دارد. این پادشاه شاید نخستین شیر کش تاریخ باشد. او در یکی از کتیبه های خود که به ستایش از کارهای خود میپردازد، میگوید: آنقدر شیر کشتم ، که اکنون شبان ها بی هراس از شیر رمه خود را به چرا میبرند."

 

 

شول: (اِخ ) نام قبیله ای است از قبایل فارس . این قبیله نخستین بار در لرستان سکونت داشت و در حدود سال 300 هَ . ق . نیمی از لرستان را تحت فرماندهی قرار داده بود و بوسیله ٔ سیف الدین ماکان روزبهان (که اجداد او از دوره ٔ ساسانیان بر این منطقه حکومت داشتند) اداره میشد و او را با لقب پیشوا میخواندند. مورخان اسلامی اطلاعی از این قبیله نداده اند، ولی نجم الدین که از نوادگان او بود در زمان حمداﷲ مستوفی در این منطقه حکومت میکرد. ابن بطوطه (748 هَ . ق .) در راه شیراز به کازرون به قبیله ٔ شول برخورد کرده است و گوید که آنان قبیله ای از اعاجم اند که صحرانشینندو میان آنها مردمانی پرهیزگار و متقی وجود دارد. شهاب الدین العمری (متوفی بسال 749 هَ . ق .) گوید که قبیله ٔ شول با شبانکاره خویشاوندی مستحکمی دارند. اجمالاً کوچیدن شولها و تمایل آنان به جنگ و پیکار و حمله های قبایل مجاور علیه آنها از علل ازهم پاشیدگی ایشان و مستهلک شدنشان در دیگران بوده است و اکنون در منطقه ٔ فارس آثار مختصری از آنان بجای مانده است مانند:شول گب (کوهی در شمال بوشهر)، داره شولی (قبیله ای ازقشقائی )، دو قریه بنام شول یکی نزدیک دالکی و دیگری نزدیک شمال غرب شیراز است و شاید قریه ٔ شولی که در خارج شهر بوده است آخرین دژ قبیله ٔ شول بوده و از سبک معماری خانه ها پیداست که در حفظ و نگاهداری سنتهای ایرانی و خصوصیات آن میکوشیدند. رجوع به دائرة المعارف اسلام و فهرست اعلام تاریخ گزیده و تاریخ غازان ص 287 و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 114 شود :

 

جهان آسوده گشت از دزد و طرار

ز کرد و شول و ترک و مرد عیار   (ویس و رامین ).

 

از لور و شول و فارس صدهزار مرد پیاده جمع کنیم . (جهانگشای جوینی ). در آنجالشکری بسیار از کرد و ترکمان و شول بودند. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ).

- بلادالشول . رجوع به شولستان شود.

 

شول: [ ش َ ] (ع اِ) آب اندك و باقيمانده دربن مشك و جز آن . (منتهي الارب ). ج ، اشوال . (از اقرب الموارد). باقي آب در جوي . (مهذب الاسماء)....

 

شول : [ ش ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شائل . (منتهي الارب ). رجوع به شائل شود.

 

شول :[ ش َ وِ ] (ع ص ) رجل شول ؛ مرد سبك و چالاك در كار خدمت و حاجت و شتاب . (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد).

 

شول :[ ش َ ] (ع مص ) شَوَلان .برداشتن شتر ماده دُم را. (منتهي الارب ) (از اقرب الموارد). برداشتن ستور و اشتر دنبال را. برداشته شدن دنبال . ...

 

شول : (اِخ ) نام ايالتي است در چين و قدامة نويسد: اسكندر اكبر اين شهر را فتح نمود و «شول و خمدان » را در آن بنا كرد و بعضي بر آنند كه ايالت ...

 

شول : (اِخ ) نام محلي در حومه ٔ شيراز واقع در نه فرسخي ميانه ٔ شمال و مغرب شيراز. (از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

شول : (اِخ ) قريه اي است در چهارفرسخي مغربي پالنگري فارس . (از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

شول : (اِخ ) دهي است در دو فرسخ و نيم ميانه ٔ جنوب و مشرق گله دار فارس . (از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

شول : (اِخ ) دهي است در پنج فرسخ بيشتر ميانه ٔ شمال و مغرب گاوكان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

شول : (اِخ ) دهي است در يك فرسخ بيشتر در شمال فتح آباد فارس . (از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

شول : (اِخ ) نام محلي كنار راه شيراز به اردكان ميان گلستان و سنگر در 60500گزي شيراز. (يادداشت مؤلف ).

 

شول : (اِخ ) (... كامفيروز) نام رودخانه اي در فارس آبش شيرين و گوارا است كه از آب چشمه ٔ سرقدم برخيزد و چندين ده كام فيروز را آب دهد و در ن...

 

شول گپ:[ گ َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ گناوه است به فارس.(از فارسنامه ٔ ناصري ).

 

ده شول : [ دِه ْ ] (اِخ ) دهي است از دهستان كوغر بخش بافت شهرستان سيرجان . واقع در38هزارگزي شمال باختري بافت . سكنه ٔ آن 155 تن .

 

كرد شول : [ ] (اِخ ) دهي است در چهار فرسنگ و نيمي مشرق آسپاس . (فارسنامه ٔ ناصري ).

 

كرد شول . [ ك ُ دِ ] (اِخ ) دهي است يك فرسنگ و نيم ميانه ٔ جنوب و مغرب مرغاب . (فارسنامه ٔ ناصري ).

 

             

منبع :   http://www.loghatnaameh.com

 

 
 
D A R E S T A N